سلام مامانی امشب من و تو تنهای تنهاییم.. بابا جونی امشب شیفته،این دومین باریه همه دلخوشیم تا صبح بودن یه همدم مث تویه... نمیدونی مامان اونوقتا که هنوز تو رو خدا بهمون نداده بود این شبا چقد سخت و تاریک میگذشت.. اما حالا اوضاع روحیم خیلی بهتره....تو یه نعمتی تو خونه ما هر چند شبی که بابا جونی تو خونه نباشه محال از ممکنه که روح خشن غربت اشکمو در نیاره... از وقتی منو بابایی اومدیم زیر یه سقف تا حالا وقتی بابایی میخواست بره سرکار و اون شب رو نیاد بهش میگفتم بسلامت فقط یادت باشه من خیلی تنهام... یه دقیقه زودتر برگرد.... حالا بابا جونی دخترم...........بخاطردختر کوشولوت هم که شده یه دقیقه زودتر برگرد دوست داریم بابای خونه ...