مادرانه های یک مــــــــادر

نمودار رشد..

بدو تولدت وزن چون خیــــــــــــــــلی عجول بودی و 18 روز زودتر بدنیا اومدی    2800 قد قشنگت که ماشاا...کلی قد بلند بودی   52 دور سرت    32   اردیبهشت 15روزگیت اومدیم مرکز بهداشت...قد و وزن کوشولوت رو اندازه گرفتیم  و بهت قطره ویتامینA+Dدادن که از امروز تا 6 ماهگی نوش جون کنی  وزنت شده بود 3400 قدت شده بود 53 دور سرت 36     مراقبت 1 ماهگی وزن 4.600 قد 56 دور  سر 37 و نیم ...
29 شهريور 1392

وان یکاد زینت زندگیم

  اینجا هم 4 روزه هستی که بعد حمامت عین کرم ابریشم پیچوندمت این زنجیر و وان یکاد رو من و بابایی 5فروردین یعنی15 روز قبل بدنیا اومدنت خریدیم(232هزار تومن) که حدودا80 تومنش پول قلکی  بود که از 4 ماهگیت بابایی برات گذاشته بود منم  یهو زد بسرم و  گوشیمو فروختم گذاشتیم رو هم برات خریدیم ..................... حالا یه اقرار مادرانه با صداقت تمام : هر کی میفهمید میگفت خیلی بی رحمی...خیلی سنگ دلی....اما اینطور نبود.. روایت شده گوش دختر رو در روز هفتم مستحبه سوراخ کنی... اما گل من ١٠ روزه بود هنوز تو به دنیا نیومده بودی که من تصمیم خودمو گرفته بودم چیزی که دیگران سنگ دلی اسمشو گذاشتن...یه ذوق مادرانه بود...
29 شهريور 1392

دومین رمضان با دخترکم

امسال دومین رمضان دخملی من بود رمضانی پر از خیر و برکت.. این رمضان رو همراه خالی دندونی تموم کردیم......... اینقد با خاله خو گرفته بودی که الان که چند روزه از رفتنش میگذره تو خونه صدای (باطی) صدا زدنت هنوزم میاد.. کلی شیرین زبون شدی... میری جلو یخچال میزنی به در یخچال میگی( بسسسسسس) ولی اون (س) رو چنان رو زبونی میگی که آدم غش میبره از خنده...منظورت بستنیه کلا کلمه (س) رو چنان رو زبونی میگی که من قند تو دلم آب میشه..همیشه دلم میخواست بچه ام رو زبونی حرف بزنه.... به بابا جون میگی..بابا جی به منم هر چی التماست میکنم بگی مامان جون فایده نداره و خیلی شیرین میگی..مامانم گوشی موبایلم میزاری پشت گوشت میگی (علــــــ...
29 شهريور 1392

ماه خدا

سلام عشق مامان.. جونم برات بگه که ماشینمون رو عمو امروز با خودش برد برای همیشه که ایشاا.. مبارکش باشه... یادش بخیر دقیق 2 سال پیش سالگرد عقدمون 9 اسفند بابایی خریدش....و چه جالب که امــــــــــــــــــــــــــــــــــــروز سالگرد ازدواج من و بابا جونیه و فروختش................ ایشاا.. که مبارکمون باشه پارسال برا خودمون سه تایی جشنی گرفتیم  اما امسال مقدور نیست جشن بگیریم... اما چه زیبا که با جشن  ماه خدا و ماه گرد تو عشق من که شدی 1 سال و 3 ماه شروعش میکنیم و امروز اولین روزیه که روزه ایم... پارسال چون خیلی کوشولو بودی نتونستم توفیق روزه گرفتن رو داشته باشم.. اما الان دیگه خانوم شدی و از خدا خواستم کمکم ک...
29 شهريور 1392

جوجه طلایی

اینم از جوجه اردک گوگولی من که روزی 10 بار این نصفه جای سک سک رو بر میداره میزاره رو سرش و چش بسته  تو خونه دور میزنه تازه اول صبحی هم رفته خودشو وزن کنه...آخه فسقلی تو خوندن بلدی اونجوری زل زدی ببینی چند  کیلویی دیشب ساعت3 نصف شبه از خواب بلند شدی با بغض گفتی آب که دلم برات کباب شد بردم آب بهت بدم نگاه در کابینت کردی گفتی جوجه و بعد  نی نی.... آهنربا کوچولوهایی که عشق شبانه روزه توهستن هی جوجه و نی نی رو  میزدی تو لیوان آبت و میگفتی آب بادی....... یه تعرف آب خوردن شایدم همون شنای خودش باشه بعد زیر چشمی هم منو میپاییدی که ببینی از کاری میکنی ناراحتم یا نه منم واسه اینکه تو ذوقت نخوره یه لبخن...
29 شهريور 1392

شی...

چقد شیرین میشی وقتی از خاک انداز بجای مبلت استفاده میکنی و خودتو به زور توش جا میدی و میشینی راستشو بخوای وقتی بلد شدی با نی شیر بخوری نگات میکردم و خودمو کشتم از بس قربون صدقه ات میرفتم دیگه واقعا باورم شد دخی من بزرگ شده......خیلی دوست داشتم این پروژه رو یاد بگیری و بابایی شده عشقش که از مغازه برگشتنی برات شیر کوچولو بگیره و ماچ ازت بگیره.. الان که 1 ماهی میشه از نی خوردن میگذره که مینویسم ، ب لد شدی بری کنار یخچال وایسی و با اون لهجه گوگولیت  هی ریپیت بگی شی شی حقته بزارمت تو یخچال  پیش شیرا درتو ببندم از بس شیرینی یعنی چنان دقتی میکردی اینجا که  نی رو بزاری سر جاش تو این عکسم داد میزنه چقد برات نفس ...
29 شهريور 1392

عاشقتم

عاشقتم وقتی که میبینم چقد به خودت زحمت میدی تا گنده ترین دمپایای سف کشیده جلوی در رو بپوشی....... عاشقتم وقتی اینهمه مهربونی که موقع شیر خوردن میخوای هم مامان خودت باشم هم مامان هر وسیله ای دست تویه.. از عروسک آهنربایی در یخچال گرفته تا اسباب بازیات و کنترل تلوزیون و دستمال کاغذی و هرچی تو دوست داری .. لباس منو بلند کنی تا شیر بخورن و با صدای مرچ و مرچ ادای شیر خوردن رو براشون در بیاری.. عاشقتم وقتی  یکی دنبالت میکنه تو شیرجه میپری بغلم و همه دنیای خوت رو مادر مطلق میدونی.. عاشقتم وقتی من از ته دل بوسه بارونت میکنم و تو هم با اون دهن کوچولوت یه عالمه بوس بوس میای طرف من که البته نص...
29 شهريور 1392

آلبالوی مامان

سلام گل من الان که دارم برات مینویسم دو سه روزیه از سفر بر گشتیم.. تو این مدت کلی بهت خوش گذشت و خانوم شدی برا خودت....هر چند یه کوشولو آخرش... البته دوتا دندون دیگه هم در آوردی و یه دل سیر برا استقبال از اونا گریه کردی الان دخملم 8 تا مروارید داره.. دیگه خوشگل یاد گرفتی راه بری...بدو بدو دنبالت کنم بدویی... بصورت کاملا ماهرانه و با صدای ملچ خوشگلی ببوسی که برا اولین بار بابایی رو دیروز 22 خرداد بوس کردی کلاغ پر رو خوب بلد شدی...نی نای کردن و دس دسیت با مزه تر شده یاد گرفته هر وقت یه چیزی رو میخوای انگشتاتو بطرفم باز و بسته میکنی و مث طوطی پشت سر هم 4،5 بارمیگی بده بده بده بده بده . د...
29 شهريور 1392