مادرانه های یک مــــــــادر

سال 1393 مبارک...

1393/2/12 19:28
نویسنده : مادر
378 بازدید
اشتراک گذاری

این هم از جلد جدید دفتر عمرمون

قربون جلدای دفتر عمر تو برم که این دومین جلده کنار میزاری...

با تو  و بابای مهربان خانه مان همه چیز شیرین است...

و وقتی هیجان سال جدید به آن افزوده شود که صد چندان بازدمها بیشتر به دل می نشیند

و چه لذتی داره که امسال لحظه تحویل به تقلید از منو بابایی اینقده بلا شدی که  تو هم

منو بوسیدی و گفتی ماما عیدی مبارَ...بعد هررررررررری میخندیدی

الهی که عید تو هم مبارک باشه نبض زندگیم..

امسال سال ویژه ایست برای من و تو و بابایی

سالی که نتیجه زحمات بابایی اگه به ثمر برسه تمام زندگیمون مسیرش تغییر خواهد کرد...

ایشاا.. بابایی قبول میشه و دیگه از این غریبی خلاص میشیم

البتخ نامردی نکنم هاااا ...من همدان رو خیییییییییییلی دوست دارم..

چون آغاز با تو بودن غلت خوردن و چهار دست و پا رفتن و تاتی کردن و

دویدنت رو تو این سرزمین شاهد بودم...

چه دلچسب روزهایی که با تو گذرکردیم

ولی بخاطر خیلی مسائل دیگه دوست داریم بابایی قبول بشه ایشاا..

زبونمم لال اگه نشد باز 3 تایی به همین اندازه خوشبختیم که همدیگه رو داریم..

امروز 1 فرورودین 1393 هم داره تموم میشه

ما هنوز همدانیم و فردا راهی دیار خودمونیم ایشاا..ب

دوستدارم مامان منخجالت

پسندها (2)

نظرات (0)