مادرانه های یک مــــــــادر

یه عالمه اولین..........

1392/6/28 23:23
نویسنده : مادر
119 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خوشگل پاییزی به دخی گلم..

بلاخره ما  برگشتیم همدان و اینترنت دار شدیمComputer

عجب غیبت کبری صغری ایی داشتیم ماniniweblog.com

قشنگترین خبری برات دارم اینه که تو 6 ماه و 2 روزگیت صبح حدودای ساعت10 بود که متوجه

اولین دندونت شدم که الهی قربونت بشم که چه ذوقولیم شده بود..

الهی چرخش برات بچرخه212919_4chsmu1.gif

هوووووووووووووووووووووووو ماموریت بابا جونی پدرمونو در آوردGun Touting

و بلاخره ما اومدیم

 

واکسن 6 ماهگیتم تو روستای پدری خودم تو مرکز بهداشت زدن

الهی قربونت بشم تا قبل واکسن همیشه موقع شوق کردنات با دوتا پات میکوبیدی به زمین اما تا 3 روز

اصلا با پای چت ببازی نمیکردی و بابا بزرگ که میدیدت

بابا حاجی هم هی قربون صدقه ت میرفت و کلی ناراحت میشد

 اولین باریه قطره آهن خوردی

از درمانگاه که برگشتم برا اولین بار قرار بود برات فرنی درست کنم وایی خدا چه ذوقیداشتم...خجالت

البته گاز 3 روز بود کلا تو اون منطقه نبود و با پیکنیک برات غذا درست کردم...739819_teehee2.gif.....connie_feedbaby.gif

و اندیمشک تو راه برگشتنمون به همدان بود که برا اولین بار نان دستت دادیم...خوشمزه

اولین کار خرابی هات هم از همین روزا شروع شد و بار اول با رورئک اومدی آشپز خونه و وسایل

آشپزخونه رو میریختی و کیف میکردی

روزی صد بار هم میفتادی به جون تلفن نیشخند

فدات شم من.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)