اولین مسافرت با اتوبوس
فدایی این مسافر صندلی 11 بشه مامان
الان که دارم برات مینویسم از سفر 2 روزمون به تهران برگشتیم
دختری که برای اولین بار سوار وی آی پی میشدی تا تونستی
دمار از روزگار مامان و بابا درآوردی
اصلا با فضای اتوبوس آشنایی نداشتی واسه همین تمام تلاشت این بود که از پیش ما در بری و
به خیال کوچه کرمونشاه تو راهروی اتوبوس قدم بزنی..
و بیشتر از همه تو سکوت و خاموشی اتوبوس
وقتی همه خواب بودن ، جیغ های پر از شیطنتت خجالتم میداد..
شب رو رفتیم خونه خاله فاطمه من..
فرداش رفتیم بازار تهران حدودا 1 ملیون تومنی بابا جونی برام وسیله کار خرید و
الان با کلی گل و روبان و چسب و قیچی برگشتیم....
امیدوارم که این کار جواب بده و پیش بابایی کم نیاریم
اینم یه نمونه کار جدیدم برا تزئین در یخچال و کابینت های غیر چوب...
شاخه انگور و شاخه گل هم دارم که ایشاا.. عکساشو بعدا برات میزارم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی