مادرانه های یک مــــــــادر

اولین شهادت امام مهربان توست

1392/6/29 0:39
نویسنده : مادر
191 بازدید
اشتراک گذاری

خوب من سلام

آمین مگو

که نمیدانم چگونه دعایت کنم مادر

درحالی که سه سال است ، خط خورده ام  از دیدار این بارگاه

هرچند ، خوب میدانم که آقایش دورا دور

همیشه حواسش هست،حتی به من!

و شاید حق مردمکان چشم من است که دیگر

هرگز از نزدیک نبینمش...

اما هر چه هستم ، باز هم مادرم

پس دعایت میکنم مادر

که رخصت هم دهد مارا شه خوبان

که پابوسش برم  چشمان معصومانه ات ...شاید

کنی نجوا :

به جان مادرت  آقا ،

ببخشان مادر بیچاره ی ما  را ...

.......................

کودکم تا امروز که 9 ماه است که در برابر چشمانم عاشقانه نگاهت میکنم این

اولین شهادت امام مهربان توست ،امامی که هرچه من هر چه بابای خوبت و هرچه که این زندگی

دارد از ضمانت اوست در درگاه خدایمان امامی که فرزندش جواد(ع) اولین جد منتسب مان

به اهل بیت است

پس پدر بزرگ خوبی داریم مادر....و اما  هم اکنون که این نوشته ها را میخوانی نمیدانم که چقدر

نزدیک یا از تو دورم ، و شاید به تو محتاجتر از همیشه باشم ، دعایم کن مادر...که دلخوشم به تو  گاهی

اگر گناه کرده ام را فرصت ندهد دنیا که توبه کنم ، من هم اگه صدایم هنوز روزنه ای برای بالا رفتن دارد ، 

دعایت میکنم ، که همیشه چون کبوترانش ، امام رضایی باشی...

و گمانم  که همین برای آرامشت کافیست..

..دوستتدارم نیلوفر چشمانم..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)