مادرانه های یک مــــــــادر

سشوار عزیز دل...........خخخخخخ

1392/6/28 17:53
نویسنده : مادر
77 بازدید
اشتراک گذاری

مامان جونم امشبی یه دفعه بدجوری شروع به گریه کردن کرده بودی

حتی رو شونه باباجون و بغل کردن هم دیگه جواب نمیداد

قبلا تو کتاب منو کودک من خونده بودم بچه ها عاشق صدای جارو برقی،ماشین لباس شویی و

سشوار و ماشین سوارین چون همه گی تداعی صداهای درون رحم مادرن

منم دست بکار شدم و سشوار رو روشن کردم ...

یه حالی میداد...وقتی خاموشش میکردم لباتو وارونه میکردی که گریه کنی

باز روشنش میکردم آروم میشدی،

نیم ساعتی شد که همینجوری خاموش روشنش میکردم وسربه سرت میذاشتم که تو یه خوابی غرق شدی که نگو...

خخخخخخخخخخخخ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)