مادرانه های یک مــــــــادر

شبی پر از تو...اولین یلدا

1392/6/29 0:15
نویسنده : مادر
276 بازدید
اشتراک گذاری

دختر نازم:

امشب اولین یلدای با هم بودنمان بود،

وآخرین روز پاییز سالی بود که تو بهترین بهارش بودی.

رسم است که یلدا رو زیر سایه بزرگترهای فامیل مث

پدر بزرگ مادر بزرگامون باشیم...

اما ما که غریبیم و هیچ کسی رو تو این شهر بزرگ جز خدای بزرگ نداریم...

ولی با تمام غربت هم شب خوبی بود..

هرچند هندونه مون خراب از آب دراومد و بابایی ناراحت شد

بهش گفتم:بی خیال سیدجان،

مهم اینه ما با همیم،حتی اگه هندونه نباشه..

8.gif

و آخر شب بود که با تمام احساس مادرانه ام

 این لالایی رو برات سرودم که چه آروم باهاش

به خواب ناز رفتی:


لالا لالا لالا آهنــگ  سازه

لالاییت می کنٌم یلــــــدا درازه

الهی شکر ای دختر که دادی

لالایی چشم پر خوابش چه نازه


لالا لالا لالا پائیز سر اومد

از ای در رفت و سرما از در اومد

انیسم سردشه خوابش گرفته

به آغوش همیشه مادر اومد


 لالا لالا لالا چیک چیک بارون

خدا دونه قشنگ ای زمستون

به خوش رنگی برف کوه الوند

الان داری دو مرواریده دندون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)