مادرانه های یک مــــــــادر

شیطونک مامان

1392/6/29 1:24
نویسنده : مادر
208 بازدید
اشتراک گذاری

فدات بشم اینجا خودت رفته بودی تو چهار چوب روروئک نشسته بودی

حالا میخواستی سعی کنی در بیای و نمیتونستینیشخند

 

از قدیم گفتن سر شیر بازه حیای گربه کجاست

اینم سعودت به بالا ترین نقطه خونه برای رسیدن به گوشتی که تازه خریدیم

این اولین سعودت به اینجا بود که پشتی رو انداختی و

پا گذاشتی روش و رفتی بالا...

سبد اسباب بازیاتم روزی صد بار شیرجه میری توش و خالیشن میکنی

که یه دونه یه دونه که بندازی یه ربع ساعتی همونجا درگیرینیشخند

 

صبح همینکه از خواب بلند میشی بدون اینکه گریه کنی کل خونه رو دور میزنی

تا برسی در اتاقی که بابا جون توش درس میخونه و بعد در میزنی....

تو آشپز خونه بودم که صداتو ،داشتی در میزدی که چشمت خورد به یه لباس

که از رخت آویز افتاده بود پشت و تو با دقت تمام با انگشتای کوشولوت کشیدیش بیروننیشخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)