مادرانه های یک مــــــــادر

یک روز بارانی

1392/6/29 16:49
نویسنده : مادر
147 بازدید
اشتراک گذاری

اون روز بارون قشنگی میزد.....دوتایی یعنی خودمو خودتمژه

زیر نم نم بارون با هم رفتیم میدان مجرد گردینیشخند

خیلی به دلم چسبید که هر دوتامون زیر یه چتر با هم میرفتیم و بیشتر وقتا

حس عاشقانه من گل میکرد و چترو میبستمزبان

این اولین باریه با تو زیر یه چترم........

و چقدر  شیرینه روزایی که دلم تنگ میشه و پر از سکوت ....

تو میشی همدم من

میشی هم گام و دوست جونی من

و عشق است روزایی که با تو تنهایی قدم میزنم

بیشتر وقتام با تو تو حیاط تاب تاب عباسی به راهه و تو با اون لهجه خوشگلت میگی

تا تااااا و من میمونم و تو یه گاز محکمنیشخند

با تو آسمون قشنگتر از ایناست...................بغل

کدوم تابه که دلش بیاد تو رو جز تو بغل من جایی بندازه...........بغل

دوســــــــــــــــــــــــــتدارماز خود راضی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)