مادرانه های یک مــــــــادر

آلبالوی مامان

1392/6/29 16:58
نویسنده : مادر
221 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل من

الان که دارم برات مینویسم دو سه روزیه از سفر بر گشتیم..

تو این مدت کلی بهت خوش گذشت و خانوم شدی برا خودت....هر چند یه کوشولو آخرش...نگران

البته دوتا دندون دیگه هم در آوردی و یه دل سیر برا استقبال از اونا گریه کردینیشخند

الان دخملم 8 تا مروارید داره..

دیگه خوشگل یاد گرفتی راه بری...بدو بدو دنبالت کنم بدویی...

بصورت کاملا ماهرانه و با صدای ملچ خوشگلی ببوسی که برا اولین بار

بابایی رو دیروز 22 خرداد بوس کردی

کلاغ پر رو خوب بلد شدی...نی نای کردن و دس دسیت با مزه تر شده

یاد گرفته هر وقت یه چیزی رو میخوای انگشتاتو بطرفم باز و بسته میکنی و

مث طوطی پشت سر هم 4،5 بارمیگی بده بده بده بده بده.

دیگه موهای دخملم خوشگل شدن و راحت میشه گوشی گوشی برات ببندم و قربونت برم..

اما جلو موهات میومد تو چشمت که خودم برات قیچی میچیشون کردم

 و اینکه فقط لازمه چشمت به شیلنگ بیفته شیرجه میزنی بر آب بازی و به زور ازت میگیرمش

یه  دل سیر تو حیاط بابا حاجی آب بازی میکردی و یه شکم سیر  آب میخوردی

قهر کردن رو هم یاد گرفتی که آدم ذوقولیش میشه یه چیزی رو بهت نده تا قهر کنی و

بشینه  نگات کنه و بخندهنیشخند هفت هشتا قدم از آدم فاصله میگیری و زیر چشمی

نگاه میکنی..اول بغص میکنی بعد دهنتو 6 متر باز میکنیزبان

ولی خداییش از دوری بابایی کلی به هر دوتامون فشار اومد...

هفته آخر یه صبح از خواب بلند شدم دیدم چشات بهم چسبیدن از بس ترشح کردن

برات دکتر پماد استریل نوشت بعد شبای آخر زدی به تب کردن...

روزی رسیدیم همدان بردیمت آزمایش کلی برات انجام دادیم که دیشب جوابش اومد

بردیم متخصص رو  پرکاری تیروئید و ادرارت مشکوک بود و گفت دوباره تکرار بدیم...

حالا  منتظرم از خواب ناز بیدار شی و ببرمت آزمایشگاه...وای که نمیدونی چقد

موقع خون گرفتن اذیت میشم.....دفعه قبل نامردا از رگ بازوت  خون گرفتنگریه

و تو همین رفتن و اومدهای دکتر هم متاسفانه کیف پولمو گم کردم ..150 هزار تومن توش بودگریه

حتی زبونم نمیچرخه بگم نوش جون اونی که بردتشنگران

ولی ایشاا..صدقه سر تو باشه و مشکل خاصی نباشه...اونقده فکر سلامتی تویم این روزا

که بعد یکی دو ساعت که فهمیدیم کیف نیست..دیگه بهش فکر نکردیم..

خیلی نگرانتم...دلم نمیخواد آب تو دلت تکون بخوره بخدا...نگران

 ..........................................

امروز هم نمونه ادرارتو موفقیت آمیز تو خونه گرفتیم و رفتیم آزمایشگاه

و نامردا یه دستتو سوراخ موراخ کردن و به زور از یه دست دیگه ات

خون گرفتن..خیلی دلم سوخت..خیـــــــلی....ولی مجبور بودم خودم محکم بگیرمت

تا تکون نخوری...ایشاا.. مشکلی نباشه...

الان دیگه خلی بهتر از قبل شدی و تو ظاهرت هیچ نشونه ای از کسلی هم نیست...

اینم از آب آلبالوی حیاط خونمون.... آلبالوی منی توقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)