مادرانه های یک مــــــــادر

هه نونه مامان...........دومین یلدای عشقم

1392/10/1 2:46
نویسنده : مادر
360 بازدید
اشتراک گذاری

امشب دومین یلداییه با مایی

شبی دراز و پر از قهقهه های کودکانه تو.....

یه هندونه بابا برامون گرفت با کلی انار تو هم رو هندونه میشینی و با ذوق میگی هه نونه......

کلی خانوم شدی برا خودت

بهت میگم عشقم تو خانومی یا نی نی...؟میگی من خانووو

....

بابایی هم که اینروزا سخت درگیر درس خوندنه که ایشاا.. نتیجه امتحانش بشه باعث سرافرازیمون...

بیشتر وقتا اگه بنده خدا یه ضره کوتاهی کنه من دم به دیقه نق میزنم بخون...........

بابا داشت حرف میزد میری میزنی به پشت بابا میگس بابا دس بخووونقهقهه

....

این روزا کلی برف میبارید..الان شهر سفید پوش و خوشگله

پکیجمون هم 1 هفته است خرابه و من بیشتر وقتا با کمبود آب گرم برا شستنت مواجه میشمنگران

صابخونه هم خونه خودش سرشو گرم گذاشته خوابیده..........عصبانی

ولی به محبت یکی از همسایه ها بخاریشون تو حال وصله و این هفته رو بیشتر تو حال بودیم

و اتاقه یخچالهاسترس

...

مهمترین رویداد این پاییزت پروژه از پوشک گرفتنت بود..

بای بای پوشک

دقیق 3 آذر بابایی شیفت شب بود یه روز جمعه حس کردم دیگه باید شروع کنم

منم پوشکت نکردم هنوزم اون بسته پوشک آخری برات خریدیم رو داریم که میخوام یه دونه شو

اگه تونستم برات یادگاری کنار بزارمزبان

هر یه ربع یه بار میبردمت حمام بهت میگفتم 1...2...3..جییییییییییییییش

اوایل من میگفتن 1..تو زود میگفتی 2...3..جیییشششششش

اما فقط در حد ادا بود و انجام نمیدادی

بالاخره اون روز یادت دادم میبرمت حمام جیش کنی

و شبها بی پوشک بودی اما نصف شبا هم میبردمت

روزای اول کلا یا لخت بودی یا شلوار گشاد پات بود که پوشک یادت برهو تند تند میبردمت حمام

کلی هم تو حمام باهات وقت میزاشتم ..از شعر و دس دسی و نقاشی و آب بازی

تا یه نمه جیش کنینیشخند

فقط وقتی ازت غافل بودم خودتو خیس میکردی..

اوایل سرپایی بود تازه بعد 1 ماه رو قصریت میشینی

این سر پا جیش کردنت باعث میشد من کل پاهاتو آب بکشم و چون حداقل

روزی 5 بار این کارو میکردم پاهات کاملا خشک شده پوستش

ولی الان که رو قصری میشینی بهتر شدی...

و اینکه بدون پوشک واقعا بچه یه مزه دیگه داره و خودش شور و حالش بیشتره.......

هر چند تک تک گلهای قالیمون آب یاری شد تا یادگرفتیابله

.........

عاشق تلفنی

روزانه باید یه شماره برات بگیرم تو باهاشون پرت و پلا حرف بزنی...

یه عصری بابا خوابیده بود...مامان گفت سید کو

گفتم داره درس میخونه....گوشی رو دادم به تو

گفتی  الووووو...سلا...بعد چند بار پشت سر هم(بی بی...بابا خابدهخنده)

به بابام هم میگی سی لی لی............(سید علی)خنده

حتی یاد گرفتی تازگیا بابا جونو به اسم فامیلی صدا میزنیخنده

............

دنبالم تو خونه میکنی و لباتو گرد میکنی میگی اوووووووووووووووووووووو......

و من باد بترسم و تو از ته دل میخندی..مثلا ترسئندی منوابله

...........

دیگه اینکه...الان کلی خوابم گرفته عشقم..

انرژی کمی برا نوشتن دارم..ببخش

اما حضوری خدمتت کلی جبران میکنم...خجالت

..........

شب یلدایت پر باشد از خدای همه ی شبها

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)