اولین حضور دختر گلم در دومین سالگرد ازدواج بابا و مامانش
عشقولانه نوشت:
نیمه رجب بود..و من،
عاشق خداییم که دستان مرا به دستانت داد...و دلم را که مپرس...تقدیم به بابا جونی خونه
قربون باباییت برم که هنوزم نمیدونه 1 ماه نرسیده به اولین سالگرد عقدمون ساعت ازدواجمون کجا
گم و گورش کرد...الان کلی مبارک اونیه که داره باهاش فیگور میره...
................................................................
چونه نوشت:
این ناقابل از طرف من و دخمل جونیمه که اولین سالیه تو دومین سالگرد ازدواجمون الان سه
ماهه میشه...البته قراره فردا شب تقدیم کنیم ..
قیمت محفوظکل داراییم بود به هر صورت...روز مرد رو هم بزن به حساب
الهی که چرخش رو دستت بچرخه
............................................
فیس نوشت:
ببین من چه زن خوبیم.............ماه
...............................
بعدا نوشت:
اینم کیک ساده و دوستداشتنی که بابایی به رسم همه جشنای دونفری میگیره.دیگه ٣ نفری