مادرانه های یک مــــــــادر

یک روز مانده به غربت

1392/6/28 18:25
نویسنده : مادر
125 بازدید
اشتراک گذاری

امشب شب غم انگیزی بود برام .......خیلی غم انگیز

البته نه امشب امشب هااااااااااااااا....دوسال پیش در همین شب.......١٨تیر٨٩

امشب آخرین شبی بود که من خونه بابام با اشک سر بر بالش گذاشتم....

از فردا شب دیگه سایه من میشه باباجونی تو .........اشک

همه ذرات وجودم تو اون خونه پا گرفته بود.........٢٢ سال شادی و اشک و کودکی و دعوا وقهر وآشتی و

سربه سر هم گذاشتن....یادش بخیر

همه غما رو امشب مینویسم که فردا شب از هیچ غمی حرف نزنم............:

باباجون یه خونه قزوین رهن کرده بود و کل وسایل منم آماده بود که خدا رحمت کنه عموی بزرگم رو...تو

وسط امتحانات دانشگاهم بودکه در اوج ناباوری از دنیا رفت...وهمه برنامه های منو بابایی از هم پاشید...

حدودا١ماهی از فوت عموم گذشت...که به رسم دیرینمون زن عموها وپسراشون خودشون واسطه

شدن واسه اینکه بقیه مردم عروسیشونو راه بندازن اول منو که نزدیکترین فامیل بودم راهی خونه بخت

کنن...

از نگاه کردن به عکسای فردا شب تمام اشکم میترکه.....مخصوصا اشکای داداشی و بغض ....

من رفتم....غریبانه تر از وجودم

چند تا زن و مرد بزرگ اومدن و یه صلوات فرستادن و دریغ از یه لبخند...

هرگز یادم نمیره وقتی از در حیاط خونمون اولین قدممو گذاشتم بیرون با اینکه یه دستم تو دست

باباجونت بود و داشت دستمو میکشیدو یه دست دیگه که فک کنم زن داییش بود از پشت رو شونم بود و

داشت منو به طرف ماشین میبرد...سرمو برگردوندم تا یه بار دیگه اون خونه رو ببینم

کاش هیچوقت سرمو برنمیگردوندم.....

مامانم اون عقب جماعت تو حیاط وایساده بود و..........

(((((مادر خوبم دوستت دارم تو بهترین مامان دنیا بودی،منو حلال کن که از امروز شاید سالی٢،٣ بار

بیشتر نبینمت،بخاطرهمه بدیهام منو ببخش...ولی هیچکس این حرف دلمو نشنید)))))

همون شب یعنی فردا شب>اونقد گریه کردم که فقط بابایی اندازه شو میدونه وخدا....

تازه فهمیدم چقد غریب شدم.......قربون باباجونیت برم که اگه اون نبود این زندگی به این اندازه

دوستداشتنی نبود....تو هم که اومدی هوای غریبی از سرمون کمرنگتر شده هرچند.......

ایشاا..ببینم که قد کشیدی و چادر سفید عروسی سرت میندازم...اون روز خودت باور میکنی چقدر تو

آخرین شبت احساس غریبی میکنی.....

قربونت برم که عروس شدنتو تصور میکنم خنده ام میگیرهنیشخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)