مادرانه های یک مــــــــادر

دستت درد نکنه........

1392/6/29 1:03
نویسنده : مادر
134 بازدید
اشتراک گذاری

و خیال کن گفتم سلام منتظر

فقط بهم بگو اگه خودت جای من بودی الان چیکار میکردی..

مثلا اومدم پیشت یه عکس هنری ازت بندازم

زووووووم کرده بودم رو صورتت و داشتم تمرکز میگرفتم که تو یه زاویه جالب

ازت عکس بندازم

اما هرچی صدات میزدم مامان جونی منو ببین

میــــــــــــووو....جیک جیک جیک....

و هر صدایی تو بگی ما در آوردیم که نگامون کنی

و همچنان به عکس زوم شده ت ذل زده بودم واسه شکار یه لبخند قشنگت

کــــــــــه یهو  همینجور که سرت پایین بود خندیدی و با تمام وجود گفتی دد

نگامو از دوربین برداشتم ببینم چی نظرتو اینقد جلب کرده....

وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــدای منتعجب

بلــــهعصبانی

خانوم گوشی بیچاره ما رو میکرد تو لیوان آبشو در میاورد میگفت ددمنتظر

یه سه چار باری زده بودش تو لیوان و دل شکسته

جنازه بیچاره ش تا 4 ساعت زیر بالشم بود تا خشک شد و روشن شدابرو

 

ولی خداییش یه دل سیر خندیدم

آخه قبلا هم گفتم  این عادتته که  یه چیز تو خالی رو میبینی یه چیزی

حتی بزرگتر از خودش میچپونی توش ولی اینیکی دیگه نوبرش بود فدات شمنیشخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)