جوجه کوشولو
مان جونم سلام اینقدی الان کنارم خوشگل خوابیدی که دلم میخواد همچی بغلت کنم فشاااااااااارت بدم و دوپتو ببوسم که نگو.. قبل از بدنیا اومدنت با اینکه بابایی سنگ تموم میذاشت برام بازم من خیلی تنها بودم... اما الان دیگه تو همدم خونمون شدی.. حیف که اینجا غریبیم و کسی رو نداریم که از شوق بزرگ شدنت، اغووو گفتنت بقول اینجا(غه غه بغ)،سکسکه کردنای پر هیاهوت ، از اینکه تازگیا گردنتو میتونی بچرخونی و وقتی رو شکم میزارمت کله خوشگلتو یکی دو ثانیه بالا نگه میداری، از اینکه باهات حرف میزنم عین فرشته ها از ته دل میخندی ، از اینکه چقد ساعت قورباغه ایی اتاقتو دوست داری که دست و پاش تکون میخوره و با تعجب چشای خوشگلت...